به من ایمیل بزنین خبر خوب بدین...
به من ایمیل بزنین خبر خوب بدین...
من در پیله کوچکی که دور خودم تنیده ام، مچاله از سرما، به آزادی فکر می کنم به لبخد معصومانه کودکان. به تابش نور آفتاب گرم بر روی پوستمان و به خاطر جمع بودن... به امید.
من به تمام این مفاهیم کلی فکر می کنم. که چقدر گنگند و من چقدر ناتوان برای فراهم آوردنشان.
کاش می توانستم تعریف جدیدی از مفاهیم ارائه بدهم. طوری که غم بی معنا باشد و غیر قابل دسترس. تمام احساساتمان آمیخته با شادی باشد و امید آن پل میان حقیقت و رویا...