بین هجوم سطور کتاب و کلمات پیدرپی، این چند خط جلب توجه می کند.
… ستایش قدرت از سوی ناداران ناتوان، ریشه در باور ضغف ابدی خویش دارد. شمل را برخی ناداران می پرستیدند. این چنین پرستشی، جلوهی عمیق ترس بود.
هنگام که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ می نماید. و این سازش راهی به ستایش مییابد. میدان اگر بیابد، به عشق می انجامد! بسا که پارهای از فرومایگان مردم، در گذر از نقطه ی ترس و سپس سازش، به حد ستایش دژخیم خود رسیدهاند و تمام عشق های گم کردهی خویش را در او جستو جو کرده و ــ به پندارــ یافته اند!
کلیدر، جلد سوم. ۱۰۱۸