تو نه خسته ای، نه همپا
تو نه از غیری، نه از ما
.
.
.
چرا وقتی به این جاش میرسه تمام وجودم میلرزه؟
[تو نه بیرون، نه درونی
تو نه ارزون، نه گرونی]
تو نه خسته ای، نه همپا
تو نه از غیری، نه از ما
.
.
.
چرا وقتی به این جاش میرسه تمام وجودم میلرزه؟
[تو نه بیرون، نه درونی
تو نه ارزون، نه گرونی]
تا حالا شده آستر جیبتون رو پشت و رو کنین، کامل از جیبتون درش بیارین چون یه سرى خرده ریز تهشه که میخواین خالیش کنین؟
من دلم میخواد این کارو با معدم بکنم تا بلکه این حالت تهوع کوفتى تموم شه.
تا بلکه بالاخره بعد از یه هفته خلاص شم.
تو عمر خواه و صبورى که چرخ شعبده باز/ هزار بازى از این طرفه تر برانگیزد
بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ/ که گر ستیزه کنى روزگار بستیزد
خلاص کلوم که ما تسلیمیم از همین شروع ٩٦