_منع عقل_

دلم لرزید؛ دستم به دنبالش در یک شب زنده داری اجباری.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

 

دو سال و نیم پیش، یه روزی تو آبان خیلی ناراحت بودم و بهم برخورده بود... خودمو بردم آب اناری و با یه لیوان آب انار تو دستم به خودم گفتم:"برای خودت زندگی کن و لذت ببر." نمی دونم چرا ولی نشد که بشه...

امروز خودمو بردم سن مارکو یه بستنی خوردیم با هم و به خودم قول دادم واسه خودم زندگی کنم...

 

  • ۰۰/۰۱/۰۶
  • Ba har

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی