_منع عقل_

دلم لرزید؛ دستم به دنبالش در یک شب زنده داری اجباری.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

دیوار بلند

وقتی بچه بودم و از یه چیزی ناراحت میشدم، بابام سریع سرم داد میکشید که گریه نکن... برای چی گریه میکنی؟ و این بدتر باعث میشد گریه‌ام بگیره... برای همین یاد گرفتم هیچ‌وقت نباید ببینه که دارم گریه میکنم.

یکشنبه تو هم باهام همین کارو کردی. حالا دارم یاد میگیرم تو هم نباید گریه‌هامو ببینی... غم‌ها و مشکلاتم مال خودمه و یه دیوار بلند وجود داره بین من و غم‌هام و شما همه...!

  • ۹۷/۱۱/۱۸
  • Ba har

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی