_منع عقل_

دلم لرزید؛ دستم به دنبالش در یک شب زنده داری اجباری.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

پناه

شاید کمبودتان، نبودن اینستاگرام، یا شاید خیلی چیزهای دیگر که خودم هم نمی دانم، باعث می شود بیشتر از قبل به این جا پناه بیاورم... 

این جا آرام است و اطمینان بخش تنها کلمه لازم است. آن چیزی که فراوون دارم.

این جا را دوست دارم... چند روز گذشته، تمام نوشته هایش را بارها مرور کرده ام. راضیم از هرچه گفته ام ... می خواهم آنچه باقی مانده است را فریاد بزنم. با تمام وجود ناگفته هارا بلند، بلندتر از همیشه بگویم...

  • ۹۶/۱۱/۲۱
  • Ba har

نظرات (۱)

به قول کاف طا:«نوشتن: خودِ نوشتن، همین که صفحه را سفید نخواهی، به هرحال، نوعی نخواستن است، نوعی تمرّد و سرپیچی از سکوت. امّا... این تمرّد از نوشتن، این نه به نه، و لا را دچارِ لایی‌ی خود کردن، این تصمیم به نانوشتن، یا نخواستن نوشتن: این‌جاست که سرپیچی، صادقانه، دامن خود را هم می‌گیرد، و از خود می‌پیچد. نه‌گویی به جانِ خود می‌افتد و نگویی شکل می‌گیرد و نویسنده‌ی بی‌قرارِ همیشه ناراضی‌ی در خودنمانْ خودِ نویسنده‌اش را هم به پرسش می‌کشد و خود به پرسش نخواهد رفت مگر که به مثابه‌ی دیگری، کاملن غریبه، دیده شود: خودِ نانویسنده دیده شود: متن از منظرِ سکوت و سفیدی‌هاش دیده شود.»
پاسخ:
جان کلام میان سطرها از دستم در می رود حتی وقتی برای بار سوم خواندم نظرتان را...
خواهش می کنم و حقیقتاً درخواست می کنم ساده تر بگویید آن را...
منتظرم. ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی