_منع عقل_

دلم لرزید؛ دستم به دنبالش در یک شب زنده داری اجباری.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

احمد نگرانه. نگران منه! 

من حالم خوب نیست. این تنها جمله ایه که با قاطعیت میتونم بگم و اگه کسی بپرسه چرا؟ هیچی برای گفتن ندارم.

خوب نیستم و هیچ کس کمکی نمی تونه بهم بکنه… شاید حتی خودم.

احمد مدام میاد و میره. میاد و میره، میاد و میره….

هیچ فایده ای نداره اما...

  • ۹۵/۰۸/۲۷
  • Ba har

نظرات (۱)

دیگه الان به لطف دیدار من حالت خیلیم خوبه ! به احمد بگو نیاد دیگه😊😆
پاسخ:
بی صبرانه منتظرم ببینم چه می کنی :***

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی