بیا و چند لحظه به این تصویر فک کن:
هنوز اردیبهتش باشه (چون انگار یه چاه عمیقى فاصلس بین اردیبهشت و خرداد)، پنجره قدى هاى سالن رو وا کرده باشم، ساعت ٦ عصر باشه (چون ٦ عصر مطلوب ترین ساعت در طول شبانه روزه) یکى باغچه لب کوچه رو آب داده باشه، هر از چندگاهى صداى راه رفتن یکى یا صداى یه ماشینى از کوچه بیاد و مهمتر از همه این ها صداى آروم مرضیه تو پس زمینه و من که دارم چایى میخورم و تو که مثلاً دارى کتاب میخونى...
واقعاً چطور میتونى تو همچین حالى کتاب بخونى؟
شایدم کناب خوندنت فقط یه ژست باشه...
- ۹۵/۰۳/۰۳