صبح چشمام رو با صداى جاروبرقى باز کردم. تا به خودم اومدم و از اتاق اومدم بیرون، یه خانمى داشت خونه رو تمیز میکرد و مامان هم تو آشپزخونه درهم و برهم دور خودش مى چرخید...
تو کوچه هم کنار نمور بودنش و بارون اومدن، هرچند وقت یه بار یه ترقه اى گُرُمْبْ مى کرد. با خودم داشتم فک مى کردم چه حالت جالبیه...! چقد این صحنه آشناس؛ که یهو مامانم شبیه هدیه تهرانى شد، خانومه شبیه ترانه علیدوستى...!
بقیه ماجرا رو هم الله اعلم اگه یه روزى معلوم شه زندگیمون چندسال بعد همونى شد که اصغرفرهادى یه روزى فیلمش کرده بود!
- ۹۴/۱۲/۲۵