احمد از شیرینی های عید بیزاره. این جوری بگم که به معنای حقیقی کلمه ازشون متنفره، همیشه هم غر میزنه که ملت چرا باس یه چی تو مایه های نون نخودچی بخورن و حتی ازش تعریفم بکنن که عینهو…. وا میره تو دهنو و آخراش انگار داری گل می خوری...
این بین اما باقلوا رو دوس داره! همیشه خدا هم این روزای آخر، لحظه شماری میکنه واسه اولین عید دیدنی های روز اول و باقلواهای پر از شهد که با طبق های بزرگ میارن و بعد خوشگل میچیننشون تو ظرف…
تو سکوتش به تصویر توی ذهنش و آرزوهای کوتاه مدتش پیروزمندانه لبخند میزنه...
- ۹۴/۱۲/۲۳