_منع عقل_

دلم لرزید؛ دستم به دنبالش در یک شب زنده داری اجباری.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

ذکر مصیبت

چشمانش برق میزند. دستش انگار با موسیقی لطیفی همراه باشد، میلغزد و پیش میرود.

دلش اما سیاهپوش. دلش عزادار حس لحظه هایی ست که هیچ کس اعتنایش نکرد. لحظه هایی که دلش گریست،لبش خندید...

  • ۹۴/۰۸/۳۰
  • Ba har

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی