_منع عقل_

دلم لرزید؛ دستم به دنبالش در یک شب زنده داری اجباری.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

مهر، این مهر شبیه هیچ مهری میست که به یاد دارم... نه بوی نارنگی، نه دلهره نه مدرسه، نه مشق شب...

این اولین مهریه که همه چی متفاوته... متفاوت خووب و من دوستش میدارم و قدردانم...!

  • Ba har
  • ۰
  • ۰

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل

  • Ba har

این. فقط همین!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • Ba har
  • ۰
  • ۰

عشق در سال وبا

یکی بهم عشق در سال وبا رو کادو بده... کتاب به انگلیسی در قفسه‌ای در کتابفروشی نسبتاً محبوبم مخفی شده...!

  • Ba har
  • ۰
  • ۰

پلیور

من یه پلیور آبی نفتی دارم که خیلی راحت و نرم و خواستنیه... یه جاهاییش سوراخه چون مدلشه و پوشیدنش چنان آرامشی بهم میده که انگار عزیزی بغلم کرده باشه...

  • Ba har
  • ۰
  • ۰

قانون جدیدِ مگویم

یه قانون جدید برای زندگیم کشف کردم که هفته هاست می خوام ازش بگم اما هر تلاشی در جهتش به شکست منتهی میشه...

  • Ba har
  • ۰
  • ۰

دیگه حتی!

دیگه حتی توییتر هم برام جالب نیست... 

از این به بعد غرهای یه خطیم رو هم همینجا میگم...!

  • Ba har
  • ۰
  • ۰

نفر سوم

این مسئله حقیقتاً ناراحت کنندس که من همیشه نفر سوم در تمام گروه‌های دوستی بوده‌ام و خب اونی بودم که به راحتی کنار گذاشته شده...

  • Ba har
  • ۰
  • ۰

رویه ی امسالم

در این سال جدید دو چیز رو می خوام مدام با خودم تمرین کنم:
۱) هر کاری رو ازش میترسم و باهاش مواجه می شم خلاف تمام این سال ها به جای فرار، باهاش روبرو شم.
۲) خیلی جاها فقط و فقط گوش کنم و هیچ نگم...
  • Ba har
  • ۰
  • ۰

عدم تعادل

چند ساعت دیگه به جایی میرسم که یا خیلی شدید خوشحالم یا بسیار بسیار غمگین...

یه نفر رو لازم دارم انگشتاشو بهم تاب بده برام!

  • Ba har