_منع عقل_

دلم لرزید؛ دستم به دنبالش در یک شب زنده داری اجباری.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

شیون، سوگ، خشم

آنچه حدوثش بر ما ناخوشایند است، وجوه مختلفی دارد... برای من ابتدا شیون و زاری، سپس سوگ است.

سوگ، سنگین و سیاه و در هم تنیده،گلوله‌ای را ماند که در یک چرخش ابدی تشویش را در جان هر لحظه به شیوه‌ای نو و متفاوت از دمی پیش زنده نگه میدارد... سوگ لزوماً با اشک قرین نیست با سنگینی همراه است با ناتوانی پاها از رفتن و دست در نوشتن؛ با عجز در گفتن و گره‌ای در گلو... شایدسوگ بی‌ضرر ترین برهه در این روند باشد. فرد سوگوار هیچ ندارد جز  نگاهی خیره و مات...

هیچ‌کس نمیداند سوگ چقدر می‌ماند یا چه چیز به سوگواری ما پایان می‌بخشد اما سوگواری که بگذرد، خشم جایگزینش میشود. سکون تمام میشود و آنگاه طوفانست که برمیخیزد...

 

  • ۹۸/۱۱/۲۹
  • Ba har

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی